واژه سی و هفتم)
cajole
/kǝ jōl´/
vt, vi.
🔹خر کردن، زبان بازی کردن، (با چاپلوسی و غیره) وادار به کاری کردن
🍭 "کاه جُلو"ش میذاری!، خرش میکنی با چرب زبونی! (به این میگن یه "شاه کُد")
📎we used to cajol Bill into ironing our shirts
ما با چرب زبانی بیل را وادار میکردیم پیراهن هایمان را اتو کند
📎 He knows how to cajole people into doing what he wants.
می دونه چجوری با زبون بازی مردم رو به انجام کارایی وادار کنه که اون میخواد.
...........................