واژه یازدهم)

paradox

/par´ǝ däks´/

معنی:
پارادوکس، متناقض نما (اظهاری که ظاهرا متناقض یا چرند است ولی ممکن است واقعا درست باشد)، ادعای عجیب اما واقعی، ضد و نقیض

مثال:


It's a curious paradox that drinking a lot of water can often make you feel thirsty.

واقعیت عجیبی است که نوشیدن زیادِ آب بیشتر اوقات می تواند باعث ایجاد احساس تشنگی در شما بشود (منظور اینه که این حرف، حرف غلطی به نظر میاد، اما درسته)

خب پارادوکس هم که از اون کلمه هاست که خودش کُده! چون تو فارسی هم از این کلمه استفاده می کنیم

اما به بهونه این کلمه هم دو تا چیز یاد میگیریم که بعدن برای درک معنی کلمات دیگه به دردمون می خوره:

ریشه شناسی:
para+dox

بخش اول: para
تا حالا با خودتون فکر کردین که "پارالمپیک" (المپیک معلولین) اصلش چه معنی ای داره؟

یعنی المپیکِ "متفاوت"، المپیکِ "کناری"

بخش para در بعضی کلمه های انگلیسی به معنی "کنار"، "متفاوت" و "غیر" هست

مثل parable (حکایت تمثیلی) که از حیوانات و جن و پری مثال میزنه اما در واقع می خواد در "کنارش" به آدما درس بده.

یا مثل parallel (موازی)

بخش dox یا dog در بعضی کلمه های انگلیسی به معنی "عقیده و اندیشه و نظر" هست

مثل dogmatic (جزم اندیش، متعصب، با استبداد رای)

مثل orthodox (ارتدکس): وابسته به اندیشه های اولیه مسیحیت

مثل heterodox (دگراندیش)

پس paradox از نظر ریشه شناسی میشه "اندیشه و نظر متفاوت"

"پا را دو کس" با اندیشه های متفاوت در یک کفش کرده اند!

.........................

دریافت