واژه بیست و هشتم)

plethora

pleth´ǝ rǝ/
n.

(بیش از حد یا نیاز) فراوانی، کثرت، ازدیاد

اووووه! کُلی "پله تو راه" هست، تعداد "پله تو راه" بیش از حده!

I have to read a plethora of letters every day
هر روز باید یک خروار نامه بخوانم.

the plethora of regulations
تعَدُد قوانین، تعداد بیش از حد قوانین
Syn: excess, excessiveness, overplus

 ریشه شناسی

 یادتونه در توضیح ریشه شناسی کلمه replete (به معنی "پُر، مملو 🔑مجددا پر شده!) که واژه پنجم کتاب بود چی گفتیم؟

گفتیم بخش plete توی بعضی زبون های قدیمی به معنی "پُر شده" هست. plete با "پُر" فارسی هم ریشه هست. فقط "ر" به "ل" تبدیل شده

تو کلمه plethora هم ریشه plete دیده میشه و میبینید که معنیش هم یه جورایی به پر شدن ربط داره!

.............................

دریافت