واژه سی و هشتم)

rudimentary

/rōō´dǝ men´tǝrē/
adj.

🔹ابتدایی، اولیه، بنیادی، پایه ای


🍭 در مرحله ابتدایی "رودا متری" میرَن جلو. در ادامه ی راه، همین رودها سرعتشون کیلومتری میشه!

📎the rudimentary principles of physics
اصول بنیادی علم فیزیک

📎a rudimentary knowledge of German
سواد مقدماتی (سواد کم) در زبان آلمانی
............................
دریافت